سلام به دوستای عزیزم
یه مدتی بود وقت نکرده بودم چیزی بنویسم دلم تنگ شده بود حسابی
اول اینکه خیلی خوشحالم که هواخوب شده و بهار دارم میاد منم از این خونه نشینی راحت شدم
اونایی که بچه دارن بیشتر درک میکنن چی میگم...بازار خریدم که قربونش برم مثلا عجب حراجیه آدم شرمنده میشه به خدا قیمت ها وحشتناکه خدا به داد برسه من البته از اونایی نیستم که شب عید از گل سر تا جوراب و کفشو کییفو ...بخرم (تازه بعضی ها کاسه بشقاب و وسایل خونشونم نو میکنن
دیدم که میگم)خلاصه من در طول سال هرچی بخوام میخرم ولی بعضی وقتا میبینم حراجه یه سری میزنم ...امسال که مخم سوت کشید از این حراجی ها قربونش برم زیر 100 تومن پیدا نمیشه چیزی...
راستی تا یادم نرفته اینم میخوام حتما بنویسم دیروز با یکی از دوستای دوران مدرسم حرف زدو بعد از 12 سال وای وای عالی بود منو برد به اون روزا واقعا این که میگن دوست قدیمیش خوبه درسته کلی با هم خاطره داریم خلاصه تا شب سر حال بودم 
با خوب شدن هوا منم دوباره دارم گلدونامو توبالکنم ردیف میکنم مثل بچه هام میمونن ...امروزم رفتم 2 تا گلدون پر از گلهای صورتی و قرمز خریدم کلی باهاشون حال میکنم اصلا گل میبینم دلم باز میشه حالا اگه بوی خوبم بده که دیگه دیوونم میکنه .....
این روزا رژیمم یه کم خراب شده آخه دایی همسری از آمریکا اوده و ماهم یه روز درمیون مهمونی دعوتیم منم که وقتی این همه غذا میبینم نمیتونم خودمو کنترل کنم دیروز سر ناهار خودم و کنترل کردم ولی سر دسر نتونستم دربرابر کیک بستنی تحمل کنم
امروز میخوام توباشگاه خودمو خفه کنم که فردا بتونم ناهارحسابی بخورم
خلاصه اینکه همه چیز گل و بلبله منم حالم خیلی بهتره روحیم بهتر شده فکر کنم هوا تو روحیه من تاثیر داره والا 
از آنیتا بنویسم که حسابی شیطون و بلا شده واز صبح تا شب داره به قول خودش بدو بدو میکنه...میخوام دوباره با سلام صلوات اگه بشه بزارمش مهد امیدوارم دوباره مریض نشه ...بهش شعر یاد دادم راه میره دست و پاشکسته میخونه خیلی بامزه میخونه الانم خوابش کردم با بد بختی
این بود انشای من
نظرات شما عزیزان:
مامانی 
ساعت8:37---24 بهمن 1391
عزیزم چه خوب شد قالبتون رو عوض کردین قالب قبلی خیلی دلگیر بود . امیدوارم همیشه شاد و سر حال باشین.آنیتا جون رو هم جای من ببوس
مرسی عزیزم